تنقلات روح

یادداشت هایی در مورد آنچه می بینم،می خوانم و می شنوم

تنقلات روح

یادداشت هایی در مورد آنچه می بینم،می خوانم و می شنوم

مشخصات بلاگ
تنقلات روح

اینجا هر چه را ببینم و بخوانم و بشنوم معرفی می کنم و مختصر نظری...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

چای باید هندی باشد...دم کشیده باشد...

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۶ ق.ظ

با خواهرم که کمی از من بزرگتر است-البت از لحاظ سن!- گپ می زدیم...

ادای باسوادها را در می آوردم و آنهایی که خیلی حالیشان است( بیچاره نمی داند که من حکم چای کیسه ای را دارم که رنگ و بویی از خودم نیست! یکی دو بار دیگر که توی آب بالاپائین شوم، همان تفاله ای هستم که از خود هیچ ندارم...بی مزه ی آب زیپو!!! چای اصل آن است که دم کشیده باشد...چای هندی!)

بحث مان رفت سر کارهایی که من می‌کنم، مثل همین هیئت رفتن ها و کتاب خواندن ها و این ور و اون ور پلِکیدن‌ها...

در مورد اهل بیت(ع) و هیئت و زندگی و نیازمان به معنویت صحبت کردیم... دیدم انصافا هیچی حالی ام نیست!

جملاتی می گفتم که اگر یکی به خودم می گفت شاید مثل بز سر تکان می دادم و بحث را عوض می کردم...

در کنار این که کلی افسوس خوردم از خاک بر سری خودم، یک دفعه یاد چیزی افتادم که دستم را گرفت.

نامه 31 نهج البلاغه را دو سال قبل خوانده بودم.

به او تکلیف کردم(حتی شاید خواهش!) که 5 بار این نامه را بخواند.

فردایش گفت که یکبار خوانده و حتی حال دلش بارانی هم شده!

جفتمان نان حلال خورده ایم که حرف حق حالی مان می شود، وگرنه همانی خواهد شد که در کربلا شد. آنجا که ارباب رو به لشکر فرمود شکم هایتان از حرام پر شده که دیگر حق را نمی پذیرید و به آن گوش نمی دهید...

ولی خب پدر و مادرمان سواد آن را نداشتند که از آن اول نوجوانی مان اهل مطالعه مان کنند و در کنار زور بالاسرِ مشق و مدرسه رفتن، کمی هم بدون زور و اجبار و از سر رفاقت، با نامه ای، حرفی فطرتمان را انگولک کنند تا خاک نگیرد...

برایم روشن شد که مهم است که حرف حق را چه کسی بزند و دم کشیده باشد!

منِ پر از خاک و خرده چایی کجا و مزرعه چای امیرالمومنین...

می خواستم پیشنهاد جدیدی به او بدهم که حیفم آمد اینجا ننویسم:

سه تا کتابچه در مورد همین مورد چاپ شده است- البته من فقط این ها را داشتم!-

آئین زندگی-سید مهدی شجاعی شرح اش داده و نیستان چاپ کرده

پیامی به جوانان به قلم امیرالمومنان- علی اکبر مظاهری و انتشارات پارسایان چاپ کرده

علی به فرزند فاطمه چه گفت- ابوالفضل صادقی نوشته و از سری کتابهای فجر است

و یک سی دی سخنرانی هم هست که شرح این نامه است از حاجی پناهیان(البته فکر کنم توی اینترنت باشد!)

مهربانترین نامه به جوان-سخنرانی استاد پناهیان در دانشگاه تهران(سایت بیان معنوی پستی می فروشد)

به نظرم اینجوری بهتر می شود 5 بار را تکمیل کرد بدون خستگی! هرکدامش یک ذره با بقیه فرق دارد...

خودم هم به موازات خواهر خواهم خواند انشاء الله...

پیشنهاد می‌کنم حتما حتما این نامه را بخوانید(حداقل یکی اش را!) اگر جوان هستید یا بوده اید و یا خواهید شد!

نامه پدری است به پسرش و چه پدری بهتر از حیدر...

 

یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ-97یوسف(اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم)

یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ-88یوسف

ى عزیز، به ما و خانواده ما آسیب رسیده است و سرمایه‏اى ناچیز آورده‏ایم. بنا بر این پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدّق کن که خدا صدقه‏دهندگان را پاداش مى‏دهد)


پ.ن) توی ذهنم است مطلبی در مورد چای بنویسم و انشاءالله همین روزها می نویسم! اما هیچ چایی ای چای بعد روضه نمی شود!

بعد روضه عجیب می چسبد، دو سه تا حبه قند و چای حسین(ع)...

  • امید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی